MARKETING MODERN
|
||
آموزش بازاریابی ومدیریت بازارحرفه ای |
💢تحلیل محصول جدید
@bazaryabimodern1987
👈برای آن که تصمیم بگیریم یک محصول جدید را به بازار عرضه کنیم یا نه، باید به این سه سوال کلیدی پاسخ بدهیم:
1️⃣آیا بازاری برای محصولمان وجود دارد؟ آیا مردم و شرکتها حاضرند برای محصولی که در ذهنمان داریم، پول خرج کنند و آن را بخرند؟
❌هنگام پاسخ به این سوال، به خاطر داشته باشید که 80 درصد محصولات جدید به دلیل پاسخ ندادن به این سوال، یا دادن یک پاسخ خوشبینانه به آن، شکست میخورند و خیلی زود از بازار حذف میشوند
2️⃣آیا بازار محصول جدیدمان به اندازه کافی بزرگ هست؟
❌یادتان باشد، اگر تعداد مشتریانی که حاضرند برای خرید محصولتان پول بدهند، به اندازه کافی زیاد نباشد، نمیتوانید به صورت اقتصادی بفروشید. یعنی میزان فروشتان نمیتواند کفاف هزینههایتان را بدهد و در نتیجه، بعد از مدتی با تحمل زیان سنگین از بازار خارج میشوید
3️⃣آیا بازار محصول جدیدمان به اندازه کافی متمرکز هست که بتوانیم به صورت اقتصادی به آن دسترسی پیدا کنیم؟
❌این که مشتریانی برای محصول جدیدمان وجود دارد و تعدادشان به حدی هست که هزینههای ما را پوشش بدهد، برای موفقیت محصول جدیدمان کافی نیست، چون اگر این مشتریان پراکنده باشند، هزینه دسترسی به آنها آن قدر زیاد میشود که کل سود محصول جدید را از بین میبرد
@bazaryabimodern1987
💢متقاعدسازی با آمار و ارقام
@bazaryabimodern1987
👈بدون شک، هر چه قدر حرفهایتان دقیقتر باشد، باورپذیریش بیشتر میشود، به خصوص اگر در گفتهها و استدلالهایتان از عدد و رقم استفاده کنید
👈در حقیقت، وقتی آمار و ارقام را با جزییات و در موقع مناسب ارائه میدهید، باور کردن حرفهایتان آسانتر میشود، موضعتان محکمتر میشود و طرف مقابل سختتر میتواند به موضع شما حمله کند
👈فقط یادتان باشد، مردم آمار و ارقام تقریبی را دوست ندارند و از اطلاعات دقیق خوششان میآید. برای درک بهتر این واقعیت، فرض کنید فروشنده خودرو هستید و میخواهید یک خودرو کممصرف را به مشتریتان معرفی کنید
👈در این شرایط، اگر برای متقاعد کردن مشتریتان صرفا بگویید: «این خودرو مصرف سوخت پایینی دارد که حدودا 7 تا 8 لیتر است» به سختی میتوانید مشتری را متقاعد کنید
👈اما اگر بگویید: «مصرف سوخت این خودرو 8 و دو دهم لیتر در 100 کیلومتر با بنزین معمولی و 7 و شش دهم لیتر در 100 کیلومتر با بنزین سوپر است»، خیلی راحتتر میتوانید مشتریتان را متقاعد کنید
👈به همین دلیل است که فروشندگان حرفهای همیشه یک دفترچه یادداشت به همراه دارند که در آن تاریخ و زمان دقیق تمام توافقات قبلیشان با مشتری را در آن یادداشت میکنند تا بتوانند با استناد به آنها، روی مشتری اثر بگذارند
👈مثلا فرض کنید قبلا با مشتری روی 4 درصد تخفیف به توافق رسیدهاید ولی مشتری در تماس تازهاش خواستار تخفیف بیشتر است
👈برای متقاعد کردن این مشتری میتوانید به او بگویید: آقای اسمیت، آیا در این مورد مطمئن هستید؟ زیرا من از مکالمه تلفنی ساعت 3 و 10 دقیقه بعد از ظهر 14 سپتامبر که با هم داشتیم، یادداشتهایی در دست دارم که روی تخفیف به میزان 4 درصد توافق کرده بودیم
@bazaryabimodern1987
💢علامت اعتبار چیست؟
@bazaryabimodern1987
👈علامت اعتبار (Assay mark) هر گونه علامتی روی بستهبندی محصول است که کیفیت محصول یا اجزای آن یا فرایندهای کاری مرتبط با آن را تضمین میکند
👈سادهترین نوع علامت اعتبار، علامت استاندارد است. اما شرکتهای حرفهای به خوبی میدانند که این علامت نمیتواند آنها را از رقبایشان متمایز کند
👈در حقیقت، همانگونه که باید محصولی متمایز از رقبا داشته باشیم، باید علامت اعتبار متمایزی هم داشته باشیم
👈برای مثال، یکی از ساندویچفروشیهای زنجیرهای در آمریکا از این علامت اعتبار استفاده میکند: تایید شده توسط انجمن قلب آمریکا
👈امروزه، علائم اعتباری که توسط موسسات غیردولتی صادر میشوند، کارآمدتر و اثرگذارتر از علائم اعتباری صادره توسط موسسات دولتی هستند
👈اخیرا روندی در دنیا آغاز شده که شرکتها سعی میکنند علامت اعتبار مورد نظرشان را از موسسات خیریه و حامی محیط زیست بگیرند. در حقیقت در این روند، علامت اعتبار از سمت تایید کیفیت محصول به سمت تایید مسئولیتپذیری اجتماعی محصول حرکت کرده است
@bazaryabimodern1987
🔴▪️چگونه مودبانه "نه" بگوییم؟
@bazaryabimodern1987
1⃣کلمه «ممنونم» را اضافه کنید.
اضافه کردن یک «ممنونم»، کلمه «نه» را بسیار دلپذیرتر میکند. وقتی از شما میخواهند کاری را انجام دهید که نمیخواهید، از طرف مقابل برای اینکه به فکر شما بوده تشکر کنید.
مثال: «نه ممنونم، اما خیلی خوشحالم که مرا برای همراهی دخترت به شهربازی انتخاب کردی.»
2⃣یک برنامه دیگر پیشنهاد دهید.
وقتی کسی از شما میخواهد کاری را انجام دهید که چندان رغبتی به آن ندارید، کار دیگری را پیشنهاد دهید که میتوانید برای او انجام دهید.
مثال: «متاسفم نمیتونم هفته دیگه از پسرت نگهداری کنم اما اگه دوست داشته باشی میتونم از دوستانم بپرسم که وقت این کار را دارند یا نه.»
3⃣وقت بخواهید.
به جای اینکه فورا بگویید «بله»(و بعد بخاطر آن پشیمان شوید)، از طرف مقابل بخواهید چند روز به شما وقت بدهد که فکر کنید.
مثال: «خوشحال میشم کمکت کنم هفته دیگه انباری خونتو تمیز کنی، اما نمیدونم برنامه هفته دیگم چیه. میتونم بعدا بهت خبر بدم؟»
4⃣بگویید که نیاز ندارید.
به جای اینکه بخاطر خوردن لازانیایی که خواهرشما یا دوستتان مدام تعارفتان میکند، خودتان را اذیت کنید، بگویید که سیر شدهاید.
مثال: «الان سیر شدم ولی بدم نمیاد کمی با خودم ببرم خونه که بعدا بخورم.»
5⃣ساده بگیرید.
گاهی وقتها مودبانهترین راه برای «نه» گفتن این است که خیلی ساده بگویید «نه» بدون هیچ توضیحی.
مثال: «متاسفم، نمیتونم»
مهمترین چیزی که باید بفهمید این است که گفتن «نه» کار زشت یا خودخواهانهای نیست. در واقع اگر زیاد «بله» بگویید، ممکن است سلامت احساسی و جسمی خودتان را به خطر بیندازید و وقت کمتری را بتوانید صرف رسیدگی به کارها و اهدافی که برای خودتان مهم است صرف کنید.
ناتوانی برای «نه» گفتن همچنین ممکن است سطح استرس شما را هم بالا ببرد. بر اساس وبسایت کلینیک مایو(Mayo Clinic)، افراد باید قبل از متعهد شدن به انجام کاری میزان بله گفتنهایی که موجب استرس میشود را در نظر بگیرند. اگر «نه» گفتن برایتان سخت است، بعضی از این روشهای مودبانه را امتحان کنید.
@bazaryabimodern1987
✅توصیه هایی برای موفقیت در فروش خدمات
@bazaryabimodern1987
به طور کلی فروش خدمت از فروش کالا سخت تر است. از یک نظر مفاهیم یکی هستند، هدف رسیدن به مشتری و راضی کردن او است. اما به دلیل ویژگی ناملموس بودن خدمت، فروش خدمات دشوارتر است.
در فروش خدمت سه تا F داریم؛
1️⃣ سرعت Fast
2️⃣ دوستانه بودن Friendly
3️⃣ قدرت انطباق Flexible
اما چگونه می توان روند فروش خدمت را مؤثرتر کرد؟ در زیر چند راه عملی پیشنهاد می شود.
1. استفاده از هر نوع اعتبارنامه، گواهینامه و شواهد دیگر: با این شواهد می توانید ادعا کنید که خدمات شما را افراد دیگری هم استفاده کرده اند. از مشتریان راضی فعلی تقاضا کنید که رضایت نامه ی شما را امضا کنند. معمولا مشتریان، حاضر به دادن این رضایت نامه هستند.
2. خدمات نباید گنگ و مبهم باشد: خدمت تا زمانی که سودی به مشتری نرسانده، در اصل مجموعه ای از تعهدات است. بنابراین بر تعهدات خود پایبند باشید. خدمتی را که ارائه می دهید باید بسیار شفاف و واضح باشد.
3. نمونه های رایگان بدهید: برای جلب نظر مشتریان می توانید برای آنها نمونه های رایگان در نظر بگیرید ولی در این کار زیاده روی نکنید.
4. خدمات متمایز: تولیدکنندگان کالا همیشه سعی دارند کالایی متفاوت از رقیبانشان تولید کنند. در خدمت، متمایز بودن بسیار مهمتر است. توجه داشته باشید که تمایز شما برای مشتری مهم باشد.
۵. زمان را نفروشید: اگر خدمتی عرضه می کنید که محدوده ی زمانی دارد، آن را بر اساس کاری که برای آن صرف شده به فروش نرسانید بلکه، فروش باید بر اساس هر راه حل یا پروژه باشد. بدین ترتیب ترس مشتری از اینکه به خاط زمان، پروژه طولانیتر شود از بین خواهد رفت. و شما برای کل کار یک قیمت ثابت را می گیرید. البته همیشه این کار ممکن نیست اما این نوع پیشنهادات را به مشتریان جدید ارائه کنید. مسلما مشتریان قدیمی برای خرید پروژه های مبتنی زمان، به اندازه ی کافی به شما اعتماد دارند.
۶. خدمت خود را مانند یک کالا در نظر بگیرید: شاید بعد از گفتن اینکه خدمات با کالا تفاوت دارند این گفتار به نظر تناقض گویی باشد. اما بعضی از اصول اولیه ی فروش، هم برای کالا و هم برای خدمت قابل استفاده هستند. وقتی درباره ی شیوه های بازاریابی و فروش مطالعه می کنید که به نظر مناسب برای فروش کالا هستند، سعی کنید از مبانی آن در فروش خدمات خود بهره ببرید.
@bazaryabimodern1987
💢محیط خوب چه نوع محیطی است؟
@bazaryabimodern1987
👈اکثر شرکتهای خدماتی، به خصوص آنهایی که خدماتشان را به صورت حضوری ارایه میکنند، از اهمیت محیط خوب در کسب و کارشان آگاه هستند و میدانند روشنایی، دکور، بو و کارمندان مناسب، همگی بخشی از یک محیط خوب به حساب میآیند
👈یک محیط خوب، مشتریان را تشویق میکند تا وقت بیشتری را در فروشگاه یا رستوران شما بگذرانند و در نتیجه، خودشان را بیشتر در معرض خرید بیشتر قرار میدهند
👈گاهی اوقات، محیط خوب، محیطی است که مشتری را تشویق میند تا زودتر کارش را انجام بدهد و برود. فستفودها نمونه بارز چنین محیطهایی هستند
👈به همین دلیل است که تعریف ما از محیط خوب، بستگی به شرایط کسب و کارمان دارد. به عبارت دیگر، باید بتوانیم با توجه به میزان تقاضا برای خدماتمان، محیط کسب و کار ما را تغییر بدهیم
👈برای مثال، کافه هارد راک، یک کافه زنجیرهای با تِم موسیقی است که فستفودهای آمریکایی را همراه با موسیقی راک سِرو میکنند به گونهای که آثار موسیقی راک مثل گیتارنوازی جیمی هِندریکس یا ترانههای خشن گروه بیتلز، مشتریان را به وجد میآورد
👈کافههای هارد راک در تمام طول روز باز هستند، اما مسلما در ساعات خاصی، شلوغتر میشوند و تقاضا برای آنها بالا میرود
👈به همین دلیل، در زمان نهار و شام، جا دادن آن همه مشتری در داخل کافه کار سختی است و همیشه صفی طولانی در خیابان ایجاد میشود
👈از اینرو، کافه هارد راک از موسیقی برای تغییر فضای شعبههایش استفاده میکند به این معنا که در طول ساعات شلوغی، موسیقی راک اَند رول پخش میکنند تا مشتریان، غذایشان را سریعتر بخورند و حتی کارکنان هم سریعتر کار کنند
👈به محض این که ساعات شلوغی تمام میشود، ریتم موسیقی هم کند میشود و تصنیفها و قطعات رمانتیک و آرام در فضای رستوران پخش میشود تا مشتریان در فضای آرامبخش کافه، قهوه یا دسر دیگری سفارش بدهند
@bazaryabimodern1987
💢از تبلیغات توقع زیادی نداشته باشید
@bazaryabimodern1987
👈بدون شک، تبلیغات یکی از مهمترین ابزارهای بازاریابی و برندسازی است، اما همه بازاریابی و برندسازی در تبلیغات خلاصه نمیشود
👈در حقیقت، اگر بازاریابی و برندسازیمان را در تبلیغات خلاصه کنیم، صرفا جیبمان را خالی کردهایم و در مقابل، مشکلاتمان همچنان لاینحل باقی ماندهاند
👈برای مثال، فولکس واگن بعد از تحمل 1 میلیارد دلار زیان در بازار آمریکا، تصمیم گرفت با کمک یک آژانس تبلیغاتی بسیار مشهور، چهره برندش را بازسازی و جایگاه قبلیاش در بازار را به دست آورد
👈آژانس تبلیغاتی مذکور، تبلیغات بسیار خوشساختی را بر اساس مفهوم «امنیت فولکس واگن» ساخت که در آن، صحنههای گوناگونی از رانندگی روزمره به نمایش در میآمدند
👈مثلا در یکی از این تبلیغات، چند خودرو که یکی از آنها فولکس واگن بود، با هم تصادف میکردند؛ در تبلیغ دیگر، یک خودروی فولکس واگن داخل جوی آب میافتاد؛ در تبلیغ دیگری، یک عابر پیاده ناگهان جلوی یک خودروی فولکس واگن میپرید و راننده مجبور میشد ترمز شدیدی بکند و صحنههای دیگری از این قبیل
👈در پایان این صحنهها، یک مرد و یک زن جوان که داخل فولکس واگن بودند، بدون هیچ صدمهای از خودرو پیاده میشدند و این جمله روی صفحه تلویزیون نقش میبست: در فولکس واگن در امنیت کامل هستید
👈علیرغم این تبلیغات خوشساخت و خلاقانه، فولکس واگن همچنان با مشکل فروش مواجه بود و سهم بازارش مرتب کاهش مییافت
👈فولکس واگن بعد از انجام تحقیقات مفصل که چرا این کمپین تبلیغاتی بازخورد مناسبی نداشته، متوجه شد از دیدگاه مشتریان آمریکایی، کیفیت، دوام، قابلیت اطمینان و سطح خدمات پس از فروش خودروهای شرکت پایینتر از رقبای ژاپنی آن است
👈در حقیقت، مدیران فولکس واگن، مثل مدیران بسیاری از شرکتهای دیگر، انتظار داشتند مشکلاتشان در کیفیت، خدمات پس از فروش و غیره را با کمک تبلیغات حل کنند که قطعا این تصور یک تصور کاملا اشتباه است
👈مثال فولکس واگن نشان میدهد وقتی در کسب و کارتان به مشکل میخورید، ابتدا باید مشکلات بنیادین آن را حل و فصل کنید و سپس سراغ تبلیغات بروید، نه این که با این تصور که تبلیغات معجزه میکند، بودجه، زمان، انرژی و اعتبارتان را برای یک کمپین تبلیغاتی صرف کنید
@bazaryabimodern1987
💢شنونده خوب-شنونده بد
@bazaryabimodern1987
1️⃣بیتعصب، با ذهن باز و بدون پیش فرض به حرفهای طرف مقابلتان و عقایدش گوش دهید
2️⃣هیچگاه سخنان و عقاید طرف مقابل را به کلی رد نکنید، حتی اگر به نظر ابلهانه و بیربط به نظر میرسند
3️⃣وقتی میخواهید مخالفتتان را بیان کنید، نظرتان را صریح، صادقانه، با احترام و به دور از طعنه و کنایه بیان کنید
4️⃣اگر بخشی از حرفها و عقاید طرف مقابل به نظرتان جالب میرسد، به راحتی احساسات مثبتتان را نشان بدهید
👈ضمن رعایت این چهار اصل مهم، برای تبدیل شدن به یک شنونده خوب، باید کارهایی که یک شنونده بد انجام میدهد را هم بشناسید و از آنها پرهیز کنید. یک شنونده بد معمولا این کارها را انجام میدهد:
❌تظاهر به گوش دادن
❌به کار بردن کلمات و عبارات احساسی و از روی عصبانیت
❌تمرکز بر روی گوینده به جای محتوای گفتگو
❌تمرکز بیش از حد به جزییات و از دست دادن اصل مطلب
❌نشان دادن کلافگی و خستگی
❌نادیده گرفتن و رد از بخشهای مبهم سخنان و عقاید طرف مقابل
❌نگاه نکردن به گوینده
❌عدم حضور فکری علیرغم حضور فیزیکی
❌ایجاد این احساس در گوینده که «داری وقتمان را تلف میکنی»
❌ابراز علاقه به موضوعاع خارج از بحث
❌دویدن میان کلام طرف مقابل برای کامل کردن حرفهای او بر اساس برداشت و سلیقه خودش
❌بیپاسخ گذاشتن سوالات طرف مقابل
❌بیاهمیت جلوه دادن حرفها و نظرات طرف مقابل (مثلا میگوید: این که چیز مهمی نیست)
❌سوالات بیش از حد و انحرافی راجع به جزییات
@bazaryabimodern1987
🔴▪️ اشتباه های بزرگ زبان بدن که موجب می شود شما در جلسات مصاحبه یا معارفه ، بسیار غیر حرفه ای به نظر برسید:
@bazaryabimodern1987
"زبان بدن یک ابزار بسیار قدرتمند است. ما قبل از اینکه سخن بگوییم، زبان بدنمان سخن می گوید، و ظاهرا 80 درصد از آنچه در یک محاوره می فهمید با زبان بدن خوانده می شود نه کلمات!"
📌Exagerated gesture
1.ژست اغراق آمیز؛ باعث می شود که شما در حال بسط دادن واقعیت (خالی بندی) دیده شوید. بهتر است دست های خود را آزاد کرده و کف دستتان را نشان دهید تا با این کار نشان دهید که چیزی برای مخفی کردن ندارید.
📌Crossed arms
2.دست به سینه؛ یک سد فیزیکی ایجاد می کند و نشان از آن است که در مواجهه با حرفی که طرف مقابل می زند باز و پذیرا نیستید. فرقی نمی کند که گفتگوی شما لذت بخش بوده و لبخند بزنید چرا که طرف مقابلتان این حس را پیدا می کند که می خواهید او را در محاوره مغلوب کنید. حتی اگر شما در حالت دست به سینه راحت تر هستید، برای ارتباط برقرار کردن بهتر باید این ژست را عوض کنید.
📌Inconsistency
3.نا هماهنگی؛ میان حرف ها و وضعیت فیزیکی بدنتان موجب می شود که طرف مقابل حس کند که یک جای کار ایراد دارد و این سوء ظن در او ایجاد شود که در صدد فریب او می باشید، هر چند که ندانید چرا و چگونه. به عنوان مثال، یک لبخند عصبی و رد کردن یک پیشنهاد در یک محاوره به شما کمک نمی کند چیزی را که می خواهید بدست آورید بلکه طرف مقابل را بر آن میدارد که نتواند با شما کار کند؛ چرا که او فکر می کند چیز دیگری در نظر دارید.
📌Turning yourself away from others
4.فاصله گرفتن و دور ایستادن از دیگران؛ یا وارد نشدن در گفتگو حاکی از آن است که شما به بحث پیش رو علاقه ای نداشته و راحت نیستید و احتمالا حتی به گوینده ی سخن اعتمادی ندارید. سعی کنید وارد گفتگو با کسی که سخن می گوید شده و به نشان گوش دادن به حرف های او سر خود را آرام تکان دهید. این نشان دهنده تمرکز و توجه کامل شما به وی می باشد.
📌Slouching
5.خمیده و افتاده بودن؛ نشان دهنده این است که خسته شده و هیچ علاقه ای به جایی که در آن هستید ندارید. شما هیچ وقت به رئیستان نمی گویید: "من نمی فهمم چرا باید به حرف های تو گوش بدم"، اما اگر خمیده باشید، لزومی به گفتن آن نیست چرا که وضعیت بدنتان با صدای بلند و خیلی شفاف این حرف را می گوید!
"مغز انسان قدرت جسم را با فضایی که وضعیت بدنی طرف مقابل وی در آن اشغال می کند، یکسان می کند! صاف ایستادن و به عقب کشیدن شانه ها یک حالت قدرتمندانه است. این وضعیت فضای بیشتری از مغز طرف مقابل را پر می کند و بر عکس آن وقتی شانه ها افتاده، فضای کمتر را اشغال کرده و منعکس کننده قدرت کمتر است. حفظ حالت خوب؛ فرمان به احترام بیشتر داده و تعهد دو طرف در محاوره را ارتقا می دهد."
📌Avoiding eye contact
6.اجتناب از تماس چشمی؛ ایجاد کننده حالتی است که دارید چیزی را مخفی می کنید و این سوء ظن را بر می انگیزد. کمبود تماس چشمی همچنین حاکی از فقدان اعتماد به نفس و علاقمندی بوده که شما خواهان ارتباط در یک جلسه کاری نیستید. ارتباط چشمی پایدار، از سوی دیگر، به معنای فرافرستادن اعتماد به نفس، رهبری، قدرت، و هوش است
@bazaryabimodern1987
💢اهمیت قیمت درخواستی
@bazaryabimodern1987
👈قیمت درخواستی (Asking price) قیمتی است که فروشنده امیدوار است بتواند محصولش را با آن قیمت بفروشد
👈از آنجایی که قیمت بخش بسیار مهمی از بسیاری از مذاکرات فروش است، به همین دلیل هر فروشنده حرفهای قبل از حضور در جلسه فروش، قیمت درخواستیاش را تعیین میکند
👈نکته مهم در تعیین قیمت درخواستی، این است که آیا باید قیمت درخواستیمان را بالاتر از حد انتظار مشتریمان تعیین کنیم یا بالاتر از حد انتظار خودمان؟
👈متخصصان مذاکره معتقدند که بهتر است قیمت درخواستیمان را بالاتر از حد انتظار خودمان تعیین کنیم تا دچار نفرین برنده نشویم
👈نفرین برنده حالتی است که در آن قیمتی را به مشتری پیشنهاد میدهیم که بدون هیچ چانهزنی آن را میپذیرد و در این حالت، پیش خودمان مرتب فکر میکنیم که کاش قیمت بالاتری را پیشنهاد داده بودم
👈به همین دلیل باید قیمتمان را بالاتر از حد انتظار خودمان تعیین کنیم تا اگر در مرتبه اول، مشتری آن را پذیرفت دچار حالت نفرین برنده نشویم
@bazaryabimodern1987
![]() |